چوب لای چرخ گذاشتن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
أعاق إعاقة
اصطلاحات
معنی اصطلاح -> چوب لای چرخ [ کسی ] گذاشتن
مانع ایجاد کردن، اشکال تراشی / کارشکنی کردن؛ در کار کسی مانع ایجاد کردن؛ برای کسی کارشکنی کردن
مثال:
من که تا حالا بین کارمندهای دولت کسی را ندیده ام که کار مردم را راه بیندازد، مثل اینکه به اینها فقط برای این حقوق می دهند که چوب لای چرخ بگذارند.
مانع ایجاد کردن، اشکال تراشی / کارشکنی کردن؛ در کار کسی مانع ایجاد کردن؛ برای کسی کارشکنی کردن
مثال:
من که تا حالا بین کارمندهای دولت کسی را ندیده ام که کار مردم را راه بیندازد، مثل اینکه به اینها فقط برای این حقوق می دهند که چوب لای چرخ بگذارند.
پیشنهاد کاربران
Stonewall; Obstruct; Stall
کلمات دیگر: