سائل
چیز ابکی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
ضعیف، لاغر، ناتوان، سست، کمرو، عاجز، کم زور، بی حال، چیز ابکی، کم دوام، کم بنیه
سائل، روان، سیال، ابگونه، پول شدنی، چیز ابکی، نقد شو، سهل وساده
چیز ابکی، هر چیزی شبیه اب
ضعیف، چیز ابکی، سست و ضعیف، نسبتا ضعیف، چیز رقیق و نرم
کلمات دیگر: