مترادف تحت : پایین، دون، ذیل، زیر، سفل، فرود، فروسو
متضاد تحت : بالا، فراز، فوق
برابر پارسی : زیر، فرود، پایین
under
under or lower part
درزير , پايين , مادون , زير , در زير , از زير , پايين تر از , روي خاک , کوچکتر , پست تر , زيرين , پاييني , پايين تر , تحتاني , تحت نفوذ , تحت فشار , تحت , پايين تراز , کمتر از , تحت تسلط , مخفي در زير , کسري دار , کسر
اسم پایین، دون، ذیل، زیر، سفل، فرود، فروسو ≠ بالا، فراز، فوق
پایین، دون، ذیل، زیر، سفل، فرود، فروسو ≠ بالا، فراز، فوق
تحت . [ ت َ ] (ع مص ) نشستن مردی فرومایه در جایگاهی حقیر. (از قطر المحیط).
مولوی (مثنوی ).