کلمه جو
صفحه اصلی

حس کردنی

فارسی به عربی

واضح

مترادف و متضاد

palpable (صفت)
اشکار، واضح، قابل لمس، پرماسیدنی، حس کردنی، پر ماس پذیر


کلمات دیگر: