کلمه جو
صفحه اصلی

چوب خط زدن

فارسی به انگلیسی

to tally


فارسی به عربی

شق , لحظة

مترادف و متضاد

notch (فعل)
سوراخ کردن، شکاف ایجاد کردن، چوبخط زدن

tick (فعل)
خط کشیدن، چوبخط زدن، خطنشان گذاردن، نسیه بردن

فرهنگ فارسی

علامت و بریدگی بر چوب پدید آوردن بنشانی یک دفعه خرید جنس ٠ بر چوب خط زدن ٠

لغت نامه دهخدا

چوب خط زدن. [ خ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) علامت و بریدگی بر قطعه ای چوب پدید آوردن بنشانی یک دفعه خرید جنس. بر چوب علامت گذاشتن. بر چوب خط زدن.


کلمات دیگر: