چکش زدن
فارسی به انگلیسی
to hammer, to malleate
pound
فارسی به عربی
مطرقة
مترادف و متضاد
زدن، کوبیدن، چکش زدن
کوبیدن، ضربت زدن، چکش زدن، سخت کوشیدن، پتک زدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) فلزی ( مانند زر مسی آهن ) را چکش کاری کردن . یا چکش زدن برای کسی . ویرا سیاست کردن بد گویی کردن از او .
لغت نامه دهخدا
چکش زدن. [ چ َک ْ ک ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) زر یا مس یا آهن را چکش کاری کردن. || چکش زدن برای کسی ؛ کنایه است از سعایت وی کردن و بدگویی کردن از او نزد دیگران.
کلمات دیگر: