مترادف جایگزین : جانشین، ثابت، مستقر
جایگزین
مترادف جایگزین : جانشین، ثابت، مستقر
فارسی به انگلیسی
ingrained
فارسی به عربی
واقع
مترادف و متضاد
جانشین
ثابت، مستقر
۱. جانشین
۲. ثابت، مستقر
فرهنگ فارسی
جای گزیننده، جایگیر، انتخاب جاومکان برای خود
( صفت ) کسی که جایی را برای خویش انتخاب کند آنکه یا آنچه که در جایی استقرار یابد.
( صفت ) کسی که جایی را برای خویش انتخاب کند آنکه یا آنچه که در جایی استقرار یابد.
فرهنگ معین
(گُ ) (ص فا. ) کسی که جایی را برای خویش انتخاب کند، آن که یا آن چه که در جایی استقرار یابد.
لغت نامه دهخدا
جایگزین. [ گ ُ ] ( ن مف مرکب ) قائم مقام. جانشین. خلف. بدل. بجای.
فرهنگ عمید
کسی یا چیزی که به جای کسی یا چیزی دیگر قرار می گیرد و معمولاً هر دو دارای ویژگی های مشابه می باشند.
دانشنامه عمومی
الترناتیو
واژه نامه بختیاریکا
جا گُرُ
جدول کلمات
بدیل
پیشنهاد کاربران
Instade of . . .
جایگشت
Substitute
کلمات دیگر: