مترادف حل نشدنی : پیچیده، لاینحل، معمایی، حل ناشدنی، نامحلول، غیرقابل حل
حل نشدنی
مترادف حل نشدنی : پیچیده، لاینحل، معمایی، حل ناشدنی، نامحلول، غیرقابل حل
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
عدیم الذوبان
مترادف و متضاد
تجزیه ناپذیر، حل نشدنی، جدا نشدنی، غیر قابل تجزیه
پایدار، تجزیه ناپذیر، ماندگار، غیر قابل حل، حل نشدنی، اب نشدنی، ناگداز، بهم نخوردنی، منحل نشدنی
حل نکردنی، حل نشدنی، نگشودنی
حل نشدنی، غیر محلول، لاینحل
حل نشدنی
حل نشدنی
پیچیده، لاینحل، معمایی
حل ناشدنی، نامحلول، غیرقابلحل
جدول کلمات
لاینحل
کلمات دیگر: