کلمه جو
صفحه اصلی

چکش خور

فارسی به انگلیسی

malleable, laminable

فارسی به عربی

طیع

مترادف و متضاد

sequacious (صفت)
تابع، پیرو، نرم، چکش خور، اهل تقلید، لوله شو، نصیحت پذیر

malleable (صفت)
متورق، نرم و قابل انعطاف، چکش خور

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) چکش پذیر . ۲ - ( اسم ) قابلیت تخته شدن و گرفته شدن .

لغت نامه دهخدا

چکش خور. [ چ َک ْ ک ُ خوَر / خُر ] ( اِمص مرکب ) قابلیت تخته شدن و کوفته شدن. ( ناظم الاطباء ). || ( نف مرکب ) فلزات چکش پذیر. مواد چکش خور. خایسک پذیر. و رجوع به چکش خوردن و چکش خوری شود.

فرهنگ عمید

فلزی که قابل کوبیدن و چکش زدن باشد، فلزی که بتوان آن را با چکش زدن به صورت ورق یا تخته درآورد.


کلمات دیگر: