کلمه جو
صفحه اصلی

جسامت


مترادف جسامت : تناوری، تنومندی

فارسی به انگلیسی

bulkiness


فارسی به عربی

معظم

مترادف و متضاد

bulk (اسم)
توده، میزان، جسم، تنه، حجم، اکثریت، اندازه، جثه، جسامت

voluminosity (اسم)
بزرگی، حجم، جسامت، پرگنجایشی

corpulence (اسم)
جسامت، تنومندی، فربهی

corpulency (اسم)
جسامت، تنومندی، فربهی

تناوری، تنومندی


فرهنگ فارسی

تنومندشدن، تناورشدن، کلفتی، تنومندی، تناوری
( مصدر ) تنومند شدن تناور گردیدن . ۲-( اسم ) تنومندی تناوری .

فرهنگ معین

(جَ مَ ) [ ع .جسامة ] (مص ل . ) تنومند شدن ، تناور گردیدن .

لغت نامه دهخدا

جسامت. [ ج َ م َ ] ( ع اِمص ) جسامة. بزرگی و کلانی و تناوری و کلفتی. ( ناظم الاطباء ).

جسامت. [ ج َ م َ ] ( ع مص ) تناور شدن. ( از اقرب الموارد ). تناور گردیدن و کلان شدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). جَسامَة. رجوع به این کلمه شود: امراءة مبتلة؛ زن جمیله و زن تمام خلقت میانه جسامت. ( از منتهی الارب ).

جسامة. [ ج َ م َ ] ( ع مص ) بزرگ جثه شدن. ( آنندراج ). تناور گردیدن و کلان شدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بزرگ و تناور شدن. ( از اقرب الموارد ). تناور شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). در فارسی جَسامَت به تاء کشیده نوشته میشود.

جسامة. [ ج ُ م َ ] ( ع ص ) تأنیث جُسام ، بمعنی بزرگ تناور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

جسامت . [ ج َ م َ ] (ع اِمص ) جسامة. بزرگی و کلانی و تناوری و کلفتی . (ناظم الاطباء).


جسامت . [ ج َ م َ ] (ع مص ) تناور شدن . (از اقرب الموارد). تناور گردیدن و کلان شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جَسامَة. رجوع به این کلمه شود: امراءة مبتلة؛ زن جمیله و زن تمام خلقت میانه جسامت . (از منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

تنومندی، تناوری، کلفتی.


کلمات دیگر: