مترادف چغلی : شکایت، شکوه، شکوائیه، بدگویی، تضریب، سخن چینی، سعایت، نمامی، غیبت، گزارش
چغلی
مترادف چغلی : شکایت، شکوه، شکوائیه، بدگویی، تضریب، سخن چینی، سعایت، نمامی، غیبت، گزارش
فارسی به انگلیسی
tale - bearing
complaint
فارسی به عربی
حکایة
مترادف و متضاد
حساب، شرح، حکایت، داستان، جمع، چغلی، روایت، افسانه، قصه
اتهام، عیب جویی، شکایت، بد گویی، چغلی
تهمت، اتهام، چغلی، اسناد
سر و صدا، شکایت، چغلی، غرولند، چیز پر سر و صدا
شایعه، چغلی، چو
شایعه، چغلی، چو
شکایت، شکوه، شکوائیه
بدگویی، تضریب، سخنچینی، سعایت، نمامی
غیبت
گزارش
۱. شکایت، شکوه، شکوائیه
۲. بدگویی، تضریب، سخنچینی، سعایت، نمامی
۳. غیبت
۴. گزارش
فرهنگ فارسی
عمل چغل. ۱ - سعایت تضریب سخن چینی نمامی. ۲ - غیبت . ۳ - شکایت از عمل کسی .
فرهنگ معین
( ~. ) (حامص . ) ۱ - سخن چینی کردن . ۲ - غیبت .
لغت نامه دهخدا
چغلی. [ چ ُ غ ُ ] ( حامص ) کارپنهان مردمان را بکسی گفتن. ( ناظم الاطباء ). عمل شخص چغل. ( از رشیدی ). سعایت. تضریب. خبردادن خطا و جرم کسی به بزرگتری. خبرچینی. نمامی. عمل بعضی از شاگردان دبستانها و دبیرستانها که خطاهای یکدیگر را به آموزگار یا دبیر اطلاع میدهند. و رجوع به چغل و چغل خوری و چغلی کردن شود. || غیبت. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. سخن چینی، نمامی.
۲. شکایت.
* چغلی کردن: (مصدر لازم ) [عامیانه] گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او.
۲. شکایت.
* چغلی کردن: (مصدر لازم ) [عامیانه] گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او.
۱. سخنچینی؛ نمامی.
۲. شکایت.
〈 چغلی کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او.
دانشنامه عمومی
(چُ غُ لی) در گفتگوی عام به مدفوع پرندگان به ویژه کبوتر هم گویند.
پیشنهاد کاربران
چغلی از ریشه چوغولوک یعنی غیبت گرفته شده
جغلی هم از جیغالیک یعنی تقلب کردن گرفته شده
هر دو ترکی می باشند
با تشکر
جغلی هم از جیغالیک یعنی تقلب کردن گرفته شده
هر دو ترکی می باشند
با تشکر
کلمات دیگر: