کلمه جو
صفحه اصلی

خرد گشتن

فارسی به عربی

تمثال نصفی

مترادف و متضاد

bust (فعل)
بیچاره کردن، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن


کلمات دیگر: