کلمه جو
صفحه اصلی

حسابگر


مترادف حسابگر : حسیب، کاسب، مقتصد، منطقی ، حسابدان، شمارشگر، محاسب، زرنگ، سودجو ، محتاط، دوراندیش

متضاد حسابگر : غیرمنطقی، ولخرج

برابر پارسی : دوراندیش

فارسی به انگلیسی

hardheaded, prudent, arithmomancer

arithmomancer


hardheaded, prudent


فارسی به عربی

حاسبة , حساب

مترادف و متضاد

arithmetic (اسم)
حساب، حسابی، علم حساب، حسابگر، سیاق، حساب دان

calculator (اسم)
محاسب، حسابگر، حساب کننده

صفت ≠ غیرمنطقی


حسیب، کاسب


مقتصد


منطقی ≠ حسابدان


۱. حسیب، کاسب
۲. مقتصد
۳. منطقی ≠ غیرمنطقی
۴. حسابدان
۵. شمارشگر، محاسب
۶. زرنگ، سودجو ≠ ولخرج
۷. محتاط، دوراندیش


فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که هم. جوانب امور را دقت کند و بسنجد: (( حسابگر ماهری است. ) )

فرهنگ معین

( ~. گَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) کسی که همة جوانب امور را دقت کند و بسنجد.

لغت نامه دهخدا

حساب گر. [ ح ِ گ َ ] ( ص مرکب ) محاسب. حاسب. حَسّاب. || کنایت از انسان محتاط و دوراندیش. || فال بین. فالگو یا نوعی از آنان. رمال.

فرهنگ عمید

کسی که حساب همه چیز را نگه می دارد و نفع و ضرر هر کاری را می سنجد.

فرهنگ فارسی ساره

دوراندیش



کلمات دیگر: