مترادف تجمع : انجمن کردن، جمع شدن، گرد آمدن
متضاد تجمع : پراکندگی، تفرق
برابر پارسی : گردهمایی، انجمنی
gathering
accumulation, agglomeration, aggregation, assembly, confluence
تجمع , تراکم , جمع اوري , اجتماع , انجمن , عمل سوار کردن (ماشين يا موتور) , جماعت , دسته , گروه , حضار در کليسا , ليست اسامي , فراخواندن , احضار کردن , جمع اوري کردن , جمع شدن , ارايش , صف , گرداوردن , جمع کردن , وصول کردن
انجمن کردن، جمعشدن، گرد آمدن ≠ پراکندگی، تفرق
گردهمای