کلمه جو
صفحه اصلی

تجمع


مترادف تجمع : انجمن کردن، جمع شدن، گرد آمدن

متضاد تجمع : پراکندگی، تفرق

برابر پارسی : گردهمایی، انجمنی

فارسی به انگلیسی

accumulation, agglomeration, aggregation, assembly, confluence, gathering

gathering


accumulation, agglomeration, aggregation, assembly, confluence


فارسی به عربی

تجمع , رابطة ، اِجْتِماعُ

عربی به فارسی

تجمع , تراکم , جمع اوري , اجتماع , انجمن , عمل سوار کردن (ماشين يا موتور) , جماعت , دسته , گروه , حضار در کليسا , ليست اسامي , فراخواندن , احضار کردن , جمع اوري کردن , جمع شدن , ارايش , صف , گرداوردن , جمع کردن , وصول کردن


مترادف و متضاد

association (اسم)
اتحاد، پیوستگی، وابستگی، تجمع، امیزش، انجمن، مشارکت، شرکت، تداعی معانی، ائتلاف

aggregation (اسم)
توده، تراکم، انبوه، تجمع، اجتماع، گرد امدگی

انجمن کردن، جمع‌شدن، گرد آمدن ≠ پراکندگی، تفرق


فرهنگ فارسی

جمع شدن، گرد آمدن، فراهم آوردن
( مصدر ) گرد آمدن انجمن شدن . جمع : تجمعات .

فرهنگ معین

(تَ جَ مُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) گرد آمدن ، جمع شدن .

لغت نامه دهخدا

تجمع. [ ت َ ج َم ْ م ُ ] ( ع مص ) گردآمدن از هر جای. ( تاج المصادر بیهقی ). گردآمدن مردم از هر جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( ازقطر المحیط ). گردآمدن. ( زوزنی ). فراهم آمدن. ضد تفرق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از قطر المحیط ). فراهم آمدن و جمع شدن. ( فرهنگ نظام ). تجمع متفرق ؛ بهم پیوستن و فراهم آمدن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

جمع شدن، گرد آمدن، فراهم آمدن.

دانشنامه عمومی

جلسه، گردهمایی، تجمع یا میتینگ به یک قرار دو یا چند نفر گویند که به دور یکدیگر جمع می شوند و در مورد موضوع یا موضوعاتی به گفتگو می پردازند.
جمع شدن موقت گروهی از مردم که در طی چند ساعت به بحث و تبادل نظر و تصمیم گیری دربارهٔ مسائل خاصی که ممکن است اجتماعی یا سیاسی باشد، می پردازند؛ این واژه (میتینگ یا تجمع) در زبان فارسی بیشتر بار سیاسی به خود گرفته است و به آن دسته از اجتماعات سیاسی گفته می شود که در آنها افرادی، به دعوت حزب یا گروهی، سخنرانی می کنند و ممکن است این اجتماعات به تظاهرات بینجامد یا در طی قطعنامه ای خواسته های افراد شرکت کننده قرائت شود.
قرار به یک روند یا عملی گفته می شود که دور هم جمع شدن را برای ایجاد یک محفل شامل می شود.

فرهنگ فارسی ساره

گردهمای


فرهنگستان زبان و ادب

{association} [شیمی] تلفیق مولکول های یک ماده با یکدیگر یا با مواد دیگر برای شکل دهی گونه های شیمیایی ای که با نیروهایی ضعیف تر از پیوندهای شیمیایی گرد هم آمده اند
{meeting} [عمومی] جمع شدن موقت گروهی از مردم که در طی چند ساعت به بحث و تبادل نظر و تصمیم گیری دربارۀ مسائل خاصی که ممکن است اجتماعی یا سیاسی باشد، می پردازند؛ این واژه در زبان فارسی بیشتر بار سیاسی به خود گرفته است و به آن دسته از اجتماعات سیاسی گفته می شود ...

پیشنهاد کاربران

در زبان اوستایی واژه *یم yam به مانای رویهم گذاشتن است که امروزه جم خوانده میشود ( مانند yakar که امروزه جگر خوانده میشود ) و ارب آنرا جمع مینویسد. بنابراین واژگان تجمع، مجتمع، اجتماع و. . . جعلی هستند.
در زبان اوستایی واژه *yǝ̄ma به شکل جم در واژه جمشید ( دارای نور دوگانه ) و به مانای دوقلو دوگانه به کار رفته است.



*پیرس:

Indo - European etymology: Compiled by Sergei Nikolayev on the basis of A. Walde and J. Pokorny's dictionary




کلمات دیگر: