کلمه جو
صفحه اصلی

تحمیل کننده

فارسی به عربی

فرض

مترادف و متضاد

procrustean (صفت)
تحمیلی، تحمیل کننده، بزور بکار وادارنده

imposing (صفت)
با ابهت، تحمیل کننده

واژه نامه بختیاریکا

تَپا


کلمات دیگر: