معنی اصطلاح -> به جایی رساندن چیزی
چیزی / کاری را به مرحله ی قابل قبول / موردانتظار رساندن
مثال:
تا نیمه شب کار کردم تا بالاخره گزارش را به جایی رساندم.
چیزی / کاری را به مرحله ی قابل قبول / موردانتظار رساندن
مثال:
تا نیمه شب کار کردم تا بالاخره گزارش را به جایی رساندم.