کلمه جو
صفحه اصلی

استخوان خرد کردن

فرهنگ معین

( ~. خُ. کَ دَ ) (مص ل . ) با زحمت زیاد صاحب تجربه شدن .

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> استخوان خرد کردن
رنج / زحمت کشیدن
مثال:
برای مهارت پیدا کردن باید سال ها استخوان خرد کنی.


کلمات دیگر: