معنی اصطلاح -> به در گفتن که / تا دیوار بشنود
برای فهماندن مطلبی به کسی آن را به دیگری گفتن؛ مطلبی را غیرمستقیم به کسی فهماندن
مثال:
آن روز هم در حضور ما چند سوال بی ربط از کارمندش کرد و بعد گفت که اگر آن فلان فلان شده بدهیش را نپردازد، پدرش را درمی آورم. روشن بود که دارد به در می گوید که دیوار بشنود.
برای فهماندن مطلبی به کسی آن را به دیگری گفتن؛ مطلبی را غیرمستقیم به کسی فهماندن
مثال:
آن روز هم در حضور ما چند سوال بی ربط از کارمندش کرد و بعد گفت که اگر آن فلان فلان شده بدهیش را نپردازد، پدرش را درمی آورم. روشن بود که دارد به در می گوید که دیوار بشنود.