( اخم وتخم کردن یا اخم وتخم چیزی را برای کسی آوردن ) معنی اصطلاح -> اخم وتَخم کردن؛ اخم وتخم چیزی را برای کسی آوردن
بداخلاقی کردن؛ عصبانیت از خود نشان دادن
مثال:
- به طور کلی آدم بداخلاقی نیست، اما اگر یکی از کارگران درباره ی حقوق عقب افتاده حرفی بزند، شروع می کند به اخم وتخم کردن.
- می ری توی قمارخونه ها پول هاتو می بازی و اخم وتخمش رو برای ما می آری؟
بداخلاقی کردن؛ عصبانیت از خود نشان دادن
مثال:
- به طور کلی آدم بداخلاقی نیست، اما اگر یکی از کارگران درباره ی حقوق عقب افتاده حرفی بزند، شروع می کند به اخم وتخم کردن.
- می ری توی قمارخونه ها پول هاتو می بازی و اخم وتخمش رو برای ما می آری؟