پشت گوش انداختن
فارسی به انگلیسی
procrastinate, stall
فرهنگ فارسی
( مصدر ) دیر انجام دادن در انجام دادن کاری مسامحه کردن . مماطله .
فرهنگ معین
(پُ تِ. اَ تَ ) (مص م . ) (عا. ) در انجام دادن کاری سستی و اهمال کردن .
لغت نامه دهخدا
پشت گوش انداختن . [ پ ُ ت ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) دیر انجام کردن . مماطله کردن . بسپوختن . سپوزکاری کردن .
اصطلاحات
معنی ضرب المثل -> پشت گوش انداختن
بی اعتنایی و بی اهمیتی نسبت به خواهش یا فرمان کسی.
بی اعتنایی و بی اهمیتی نسبت به خواهش یا فرمان کسی.
پیشنهاد کاربران
اهمیت ندادن
کلمات دیگر: