معنی اصطلاح -> به مرگ گرفتن تا به تب راضی کردن
برای قبولاندن شرط دلخواه خود، شرایط بسیار سخت تری گذاشتن تا طرف مقابل به خواسته ی موردنظر راضی شود؛ سختگیری مصلحتی
مثال:
او همیشه طرف مقابلش را به مرگ می گیردتا به تب راضی شود، اما من دستش را خوانده ام.
برای قبولاندن شرط دلخواه خود، شرایط بسیار سخت تری گذاشتن تا طرف مقابل به خواسته ی موردنظر راضی شود؛ سختگیری مصلحتی
مثال:
او همیشه طرف مقابلش را به مرگ می گیردتا به تب راضی شود، اما من دستش را خوانده ام.