به ناز و غرور دیدن یا تغافل کردن
پشت چشم نازک کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پشت چشم نازک کردن . [ پ ُ ت ِ چ َ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یا پشت چشم تنگ کردن ؛ به کبر مژگان را بهم نزدیک کردن . به ناز و غرور دیدن . || تغافل کردن . || آزردگی نازآمیز. || اظهار بیدماغی و رنجش . (غیاث اللغات از بهار عجم ). بچشم آلوس دیدن .
اصطلاحات
معنی اصطلاح -> پشت چشم نازک کردن
ناز / افاده کردن
مثال:
حالا به آلاف واولوفی رسیده و برای ما پشت چشم نازک می کند؛ یادش رفته که دایم اینجا ولو بود و از ما تقاضای کمک داشت.
ناز / افاده کردن
مثال:
حالا به آلاف واولوفی رسیده و برای ما پشت چشم نازک می کند؛ یادش رفته که دایم اینجا ولو بود و از ما تقاضای کمک داشت.
کلمات دیگر: