معنی اصطلاح -> اخم [ ها ] را توی هم کردن / درهم کشیدن / به هم کشیدن
ناراحتی و خشم از خود نشان دادن
مثال:
همین که حرف از پول به میان آمد، اخم هایش را درهم کشید.
ناراحتی و خشم از خود نشان دادن
مثال:
همین که حرف از پول به میان آمد، اخم هایش را درهم کشید.