به رخ کشیدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
تفاخر , مباهاة
مترادف و متضاد
به رخ کشیدن، لاف زدن، بالیدن، خودستایی کردن، سخن اغراقامیز گفتن، رجز خواندن، قپی کردن
به رخ کشیدن، بالیدن، خود نمایی کردن، جولان دادن
اصطلاحات
معنی ضرب المثل -> به رخ کشیدن
خود نمایی کردن، به نمایش گذاشتن، منت گذاشتن.
خود نمایی کردن، به نمایش گذاشتن، منت گذاشتن.
واژه نامه بختیاریکا
وا تیگ زِیدِن
پیشنهاد کاربران
To flaunt
Eg:He's go a lot of money but he doesn't flaunt it
Eg:He's go a lot of money but he doesn't flaunt it
معادل به رخ کشیدن در زبان آذری " باشا چالماق " ترجمه تحت الفظی ( کوبیدن به سر کسی ، )
کلمات دیگر: