کلمه جو
صفحه اصلی

از حال وحوصله افتادن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> از حال وحوصله افتادن
وضع مناسب روحی خود را از دست دادن؛ بی حوصله شدن
مثال:
نمی دونم چرا از حال وحوصله افتاده بودم و دلم نمی خواست هیچ کس را ببینم.
توضیح:
همچنین ← «از دل ودماغ افتادن»


کلمات دیگر: