( اسم ) ۱ - گیاهی است که در ساقه و شاخه های برخی از درختان مانند امرود ایجاد میشود . مویزک عسلی داروش . ۲ - چیزی مانند سریشم که بدان مرغان را شکار میکنند .
آنچه به وی پوست پیرایند
آنچه به وی پوست پیرایند
(دَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پیراستن پوست . 2 - رنگ سبز دادن جامه را.
(دِ) [ ع . ] (اِ.) آن چه با آن پوست را پیرایند.
دبغ. [ دَ ] (ع مص ) پیراستن پوست را. (منتهی الارب ). پاک کردن پوست . پیراستن جلد. دباغة. (منتهی الارب ). پوست پیراستن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). دِباغ . (منتهی الارب ). || رنگ سبز دادن جامه را. و فی الحدیث : دباغها طهورها. (منتهی الارب ).
دبغ. [ دَ ] (ع مص ) تقویت کردن . نیرومند ساختن : الکرفس یدبغ المعده . الحصرم یدبغ المعده و یقوی البدن . فان کان یرید دبغ المعدة التی ضعفت من الرطوبة. و هو دابغ للمعدة لمرارته و عفوصته . (دزی ج 1 ص 423).
دبغ. [ دِ ] (ع اِ) آنچه به وی پوست پیرایند. (منتهی الارب ). آنچه بدان پوست پیرایند یعنی دباغی کنند پوست را. آنچه بدان پوست نرم کنند پیراستن را. دِبغَة.