خرکی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد واقع در ۴۷ هزار گزی شمال باختری مانه و یک هزار گزی جنوب مالرو عمومی محمد آباد به دشتک این ده در دامنه کوه قرار دارد و آب آن : از رودخانه و محصولات : غلات و پنبه شغل اهالی زراعت و راه مالرو است .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
- خرکی بار کردن ؛ سخت بسیار خوردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خرکی بار کرده بودن ؛ بسیار خورده بودن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خیار خرکی ؛ خیار قطور و بزرگ. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- شوخیهای خرکی ؛مزاحها و ملاعبه های درشت با زبان یا با دست. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- ناز خرکی ؛ ناز و کرشمه های بیمورد و بیجا. ( یادداشت بخط مؤلف ).
|| منسوب به خرک. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خرکی. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد، واقع در 47هزارگزی شمال باختری مانه و یک هزارگزی جنوب مالرو عمومی محمدآباد به دشتک. این ده در دامنه کوه قرار دارد و آب آن از رودخانه و محصولات آن غلات و پنبه است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
خرکی . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مانه ٔ بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 47هزارگزی شمال باختری مانه و یک هزارگزی جنوب مالرو عمومی محمدآباد به دشتک . این ده در دامنه ٔ کوه قرار دارد و آب آن از رودخانه و محصولات آن غلات و پنبه است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
خرکی . [ خ َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به خر. از خر. (یادداشت بخط مؤلف ). || سخت . زفت . زمخت . سطبر. خشن . (یادداشت بخط مؤلف ). || سخت بی ادبانه . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خرکی بار کردن ؛ سخت بسیار خوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خرکی بار کرده بودن ؛ بسیار خورده بودن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خیار خرکی ؛ خیار قطور و بزرگ . (یادداشت بخط مؤلف ).
- شوخیهای خرکی ؛مزاحها و ملاعبه های درشت با زبان یا با دست . (یادداشت بخط مؤلف ).
- ناز خرکی ؛ ناز و کرشمه های بیمورد و بیجا. (یادداشت بخط مؤلف ).
|| منسوب به خرک . (یادداشت بخط مؤلف ).