۱- ( صفت ) ناهموار درشت . ۲- ( اسم ) بی عقلی . ۳- بی هنری .
بک و لک
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(بُ کُ لُ ) = پک و لک : ۱ - (ص . ) ناهموار، درشت . ۲ - (اِ. ) بی عقلی . ۳ - بی هنری .
لغت نامه دهخدا
بک و لک. [ب ُ ک ُ ل ُ ] ( ترکیب عطفی ) پک و لک. لک و پک. از اتباع است همچون خان ومان و تارومار، بمعنی ناهموار و درشت. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ). بک لک. ( از آنندراج ). || بی عقلی. بی هنری. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). از قبیل توابعاند و هر دو رعنایی و بهتری باشد. ( صحاح الفرس ). رعنایی و بی هنری باشد. ( معیار جمالی : پک و لک ). بی عقل و بی هنر آمده و آنرا لک و بک نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) :
آن یکی بی هنر عزیز چراست
وآن دگر مانده خوار زیر سمک
این علامت نه فرهی باشد
پس چه دعوی کنی بدو بک ولک.
آن یکی بی هنر عزیز چراست
وآن دگر مانده خوار زیر سمک
این علامت نه فرهی باشد
پس چه دعوی کنی بدو بک ولک.
خسروی ( از صحاح الفرس ).
رجوع به بکخیان شود. || بی مغز و میانه تهی که مخفف پوک است. || مخفف پتک آهنگران نیز گفته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به پک و لک شود.کلمات دیگر: