( اسم ) پولی که قمار بازان پس از بردن برسم انعام بحاضران دهند شتل شتلی .
بورک
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(رَ) ( اِ.) 1 - زنگار. 2 - کَپَک .
( ~.) ( اِ.) 1 - سنبوسه . 2 - آشی که با آرد گندم می پزند.
( ~.) ( اِ.) پولی که قماربازان پس از بردن به رسم انعام به حاضران دهند.
(رَ ) ( اِ. ) ۱ - زنگار. ۲ - کَپَک .
( ~. ) ( اِ. ) ۱ - سنبوسه . ۲ - آشی که با آرد گندم می پزند.
( ~. ) ( اِ. ) پولی که قماربازان پس از بردن به رسم انعام به حاضران دهند.
( ~. ) ( اِ. ) ۱ - سنبوسه . ۲ - آشی که با آرد گندم می پزند.
( ~. ) ( اِ. ) پولی که قماربازان پس از بردن به رسم انعام به حاضران دهند.
لغت نامه دهخدا
بورک. [ رَ ] ( اِ ) نوعی از طعام باشد و بعضی گویند آش بغرا است. ( برهان ). نوعی از طعام. ( غیاث ). نوعی از آش ماست. ( رشیدی ).نوعی از طعام و گویند آش ماست است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج )....گویا بغرا بمرور زمان بورک شده است. ( از اصطلاحات و لغات دیوان ابواسحاق اطعمه ) :
بامدادان که بود از شب مستیم خمار
پیش من جز قدح بورک پرسیر مباد.
چه بودی گر چو بورک قلیه بودی.
ندانم چه بردی از این مزد بازی
که برد ترا هردو گیتی است بورک.
کف دست برزد که بسم اﷲ اینک
ندانم تو از وی چه بردی ولیکن
کنار جهان پرگهر شد ز بورک.
بامدادان که بود از شب مستیم خمار
پیش من جز قدح بورک پرسیر مباد.
بسحاق اطعمه.
قدح پر بورک است و قلیه اندک چه بودی گر چو بورک قلیه بودی.
بسحاق اطعمه.
|| سنبوسه. ( برهان ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). || قطاب. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || زنگاری را نیز گویند که بر روی نان نشیند . ( برهان ). سبزی و زنگاری که بر روی نان نشیند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بوز و بوزک شود. || شتل و آن زری باشد که در قمار ببرند و به حاضران دهند. ( برهان ). شتل قمار. ( رشیدی ). شتل که از زر به قماربرده به حاضران دهند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : ندانم چه بردی از این مزد بازی
که برد ترا هردو گیتی است بورک.
عمعق ( از آنندراج ).
مری ̍ کرد ابر سخاپیشه با توکف دست برزد که بسم اﷲ اینک
ندانم تو از وی چه بردی ولیکن
کنار جهان پرگهر شد ز بورک.
اخسیکتی ( از آنندراج ).
|| بوره و شوره. ( ناظم الاطباء ). || در عربی بمعنی مبارک بادباشد. ( برهان ).فرهنگ عمید
۱. زنگار.
۲. کپک نان: ◻︎ تا تواند گفت نان را میخورم با نانخورش / میگذارد تا بر آن از کهنگی بورک فتد (سراجالدین راجی: مجمعالفرس: بورک).
۱. سنبوسه.
۲. آشی که با آرد گندم میپختند: ◻︎ قدح پُربورک است و قلیه، اندک / چه بودی گر که بورک، قلیه بودی؟ (بسحاق اطعمه: ۲۱۶).
پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف بهرسم انعام به دیگران میدهد؛ شتل: ◻︎ ندانم تو از وی چه بردی ولیکن / کنار جهان پرگهر شد ز بورک (اثیرالدین اخسیکتی: مجمعالفرس: بورک).
۱. سنبوسه.
۲. آشی که با آرد گندم می پختند: قدح پُربورک است و قلیه، اندک / چه بودی گر که بورک، قلیه بودی؟ (بسحاق اطعمه: ۲۱۶ ).
۱. زنگار.
۲. کپک نان: تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش / می گذارد تا بر آن از کهنگی بورک فتد (سراج الدین راجی: مجمع الفرس: بورک ).
پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف به رسم انعام به دیگران می دهد، شتل: ندانم تو از وی چه بردی ولیکن / کنار جهان پرگهر شد ز بورک (اثیرالدین اخسیکتی: مجمع الفرس: بورک ).
۲. آشی که با آرد گندم می پختند: قدح پُربورک است و قلیه، اندک / چه بودی گر که بورک، قلیه بودی؟ (بسحاق اطعمه: ۲۱۶ ).
۱. زنگار.
۲. کپک نان: تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش / می گذارد تا بر آن از کهنگی بورک فتد (سراج الدین راجی: مجمع الفرس: بورک ).
پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف به رسم انعام به دیگران می دهد، شتل: ندانم تو از وی چه بردی ولیکن / کنار جهان پرگهر شد ز بورک (اثیرالدین اخسیکتی: مجمع الفرس: بورک ).
دانشنامه عمومی
بورک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بورک (اسلام آباد غرب)
بورک (نیک شهر)
بورک سیستانی
بورک (اسلام آباد غرب)
بورک (نیک شهر)
بورک سیستانی
wiki: بخش مرکزی شهرستان اسلام آباد غرب در استان کرمانشاه ایران است.
این روستا در دهستان حومه جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۰۸ نفر (۶۷خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان حومه جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۰۸ نفر (۶۷خانوار) بوده است.
wiki: استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان چاهان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹۰ نفر (۶۳خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان چاهان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹۰ نفر (۶۳خانوار) بوده است.
wiki: بورک (نیک شهر)
دانشنامه اسلامی
گویش مازنی
نام گاو نری که رنگ پوست آن زرد روشن باشد
/boorek/ نام گاو نری که رنگ پوست آن زرد روشن باشد
پیشنهاد کاربران
در پارسی پهلوی:
بُرَک= borak ـ1ـ ماده ای مانند نمک که زرگران به کار برند ( برات هیدرات سدیم ) 2ـ زنگار، کپکی که روی نان نشیند 3ـ سنبوسه 4ـ آشی که با آرد گندم پزند 5 ـ پولی که قماربازان پس از بردن، به رسم انعام به هازِران ( حاضران ) دهند. .
بُرَک= borak ـ1ـ ماده ای مانند نمک که زرگران به کار برند ( برات هیدرات سدیم ) 2ـ زنگار، کپکی که روی نان نشیند 3ـ سنبوسه 4ـ آشی که با آرد گندم پزند 5 ـ پولی که قماربازان پس از بردن، به رسم انعام به هازِران ( حاضران ) دهند. .
در زبان لری به معنی زمینی که یک سال کشت نمی شود
روستاهای بورک علیا - بورک سفلی - بورک زیلایی در استان کهگیلویه
مرکز سکونت طایفه زیلایی قوم بزرگ لر
روستاهای بورک علیا - بورک سفلی - بورک زیلایی در استان کهگیلویه
مرکز سکونت طایفه زیلایی قوم بزرگ لر
کلمات دیگر: