کلمه جو
صفحه اصلی

هزاع

لغت نامه دهخدا

هزاع . [ هََ زْ زا ] (ع ص ) شیر که در شکار بسیار شکند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


هزاع . [ هَِ ] (ع ص ) مرد ضعیف بددل . (غیاث از صراح اللغة). || منفرد. (اقرب الموارد): ما فی الجعبة الا سهم هزاع ؛ در کیش به جز یک تیر نیست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


هزاع. [ هَِ ] ( ع ص ) مرد ضعیف بددل. ( غیاث از صراح اللغة ). || منفرد. ( اقرب الموارد ): ما فی الجعبة الا سهم هزاع ؛ در کیش به جز یک تیر نیست. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

هزاع. [ هََ زْ زا ] ( ع ص ) شیر که در شکار بسیار شکند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: