کلمه جو
صفحه اصلی

تمنع

فارسی به انگلیسی

enjoyment, fruition


فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) استوار شدن.۲ - باز ایستادن خود داری کردن . ۲ - ( اسم ) مناعت . جمع : تمنعات .

فرهنگ معین

(تَ مَ نُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - استوار شدن . ۲ - بازایستادن .

لغت نامه دهخدا

تمنع. [ ت َ م َن ْ ن ُ ] ( ع مص ) استوار و قوی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بازداشتن از آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بازایستادن. ( آنندراج ). || چیره شدن بر آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. قوی شدن.
۲. استوار شدن.
۳. چیره شدن.
۴. بازایستادن.

دانشنامه عمومی

تمنع (به عربی: تمنع) یک منطقهٔ مسکونی در یمن است که در استان شبوه واقع شده است.
فهرست شهرهای یمن


کلمات دیگر: