camel
بیسراک
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
شتر، شترجوان، شتردوکوهانه، الاغ واستر
( اسم ) ۱ - شتر جوان قوی . ۲ - خرکره . ۳ - استر قاطر .
( اسم ) ۱ - شتر جوان قوی . ۲ - خرکره . ۳ - استر قاطر .
فرهنگ معین
(سُ ) ( اِ. ) ۱ - شتر جوان قوی . ۲ - استر، قاطر.
لغت نامه دهخدا
بیسراک. [ س َ / س ُ ] ( اِ ) شتر جوان پرقوت. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( رشیدی ). شتر جوان. ( غیاث ) ( سراج اللغات ). شتری جوان که مادرش ناقه عربی و پدرش دوکوهان باشد. ( رشیدی ) ( برهان ) ( غیاث ) :
الا کجاست جمل بیسراک من
بسان ساقهای عرش پای او.
فروهشته دو لب چو لفج زبانی.
بدان کشی روان زیر حبایل.
شتابنده چون باد و از گرد پاک.
روان کرد بر بیسراکان بور.
کاروانی بیسراکم داد جمله بارکش
کاروانی دیگرم بخشید بختی جمله رنگ.
بصندوقها بار بد سیم پاک.
بی بختی و بیسراک و اروانه .
خنگل و بیسراک و الوانه .
که زیر سبزه گردون همی کنند افسار .
پیوسته از چشم و دلم در آب و آتش منزلم
بر بیسراکی محملم در کوه و صحرا گام زن.
به گردن کشی کوه را کرده خاک.
الا کجاست جمل بیسراک من
بسان ساقهای عرش پای او.
منوچهری.
نشستم بر آن بیسراک سماعی فروهشته دو لب چو لفج زبانی.
منوچهری.
چو دیدم رفتن آن بیسراکان بدان کشی روان زیر حبایل.
منوچهری.
شتر نیز هم ناقه هم بیسراک شتابنده چون باد و از گرد پاک.
نظامی.
همه توشه ره ز شیرین و شورروان کرد بر بیسراکان بور.
نظامی.
|| شتربچه یکساله و دوساله. ( برهان ). شتربچه. ( غیاث ). اشتر یکساله یا دوساله. ( فرهنگ میرزا ). شتربچه.( شرفنامه منیری ). شتری که مادرش و پدرش دوکوهان باشد. ( رشیدی ). اما در رساله ای بمعنی شتری بنظر رسیده که مادر آن ناقه عربی باشد و پدرش دوکوهان. نوعی ازشتر است نه مطلق شتر. ( از یادداشت مؤلف ). || کره خر الاغ. ( برهان ) ( غیاث ). سراج اللغات نوشته که بدین معنی بیراک بدون سین مهمله است. ( از غیاث ).خر که از مادیان اسب زاید و این وضع فرعون است که خر را بر مادیان جهانیده و آن خربچه را برهان دعوی بطلان خویش ساخته. ( شرفنامه منیری ) ( از برهان ). || شتر غیربُختی. مقابل دیلاغ و اروانه. ( یادداشت مؤلف ) : کاروانی بیسراکم داد جمله بارکش
کاروانی دیگرم بخشید بختی جمله رنگ.
فرخی.
دگر چارصد بختی و بیسراک بصندوقها بار بد سیم پاک.
اسدی.
من بنده که روی سوی او دارم بی بختی و بیسراک و اروانه .
مختاری.
آن تجمل زوی جمل نکشدخنگل و بیسراک و الوانه .
سوزنی.
به بیسراک شب آهنگ و لوک ترکی روزکه زیر سبزه گردون همی کنند افسار .
کمال اسماعیل ( در قسمیه ).
|| شتربچه بیقرار : پیوسته از چشم و دلم در آب و آتش منزلم
بر بیسراکی محملم در کوه و صحرا گام زن.
امیر معزی.
هزار نخستین ازو بیسراک به گردن کشی کوه را کرده خاک.
نظامی.
فرهنگ عمید
شتر جوان و قوی.
کلمات دیگر: