( صفت ) حلقه حلقه ( زره ) : باسش چون نسج عنکبوت کند روی جوشن خر پشته را و درع مزرد ... ( منوچهری )
رشته ای که بدان گلوی شتر را بندند
رشته ای که بدان گلوی شتر را بندند
مزرد. [ م ِ رَ ] (ع اِ) رشته ای که بدان گلوی شتر را بندند و خبه کنندتا نشخوار از شکم بدهان نیارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زراد. مِخنقة. (اقرب الموارد).
مزرد. [ م َ رَ ] (ع اِ) گلو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).حلق . (بحر الجواهر). || خشکنای گلو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 18).