رستن . رهیدن و تخلص
تملص
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(تُ مَ لُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - رهایی یافتن ، رستن . ۲ - لیز خوردن ، از دست افتادن .
لغت نامه دهخدا
تملص. [ ت َ م َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) رستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). رهیدن و تخلص. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
۱. رستن، خلاص شدن.
۲. تن به کار ندادن.
۳. لغزیدن.
۲. تن به کار ندادن.
۳. لغزیدن.
کلمات دیگر: