مرزیدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(مَ یا مُ رَ ) (مص ل . ) جماع کردن .
لغت نامه دهخدا
مرزیدن. [ م َ دَ ] ( مص ) لحنی در ورزیدن. مشت و مال دادن چنانکه خمیر را. مالیدن. مالش دادن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مُرز و نیز رجوع به مَرزه به معنی ماله شود.
مرزیدن. [ م ُ دَ ] ( مص ) نزدیکی کردن. مقارنه یافتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مُرز شود.
مرزیدن. [ م ُ دَ ] ( مص ) نزدیکی کردن. مقارنه یافتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مُرز شود.
مرزیدن . [ م َ دَ ] (مص ) لحنی در ورزیدن . مشت و مال دادن چنانکه خمیر را. مالیدن . مالش دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مُرز و نیز رجوع به مَرزه به معنی ماله شود.
مرزیدن . [ م ُ دَ ] (مص ) نزدیکی کردن . مقارنه یافتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مُرز شود.
پیشنهاد کاربران
سکس داشتن، رابطه ی جنسی کردن
گاییدن
این واژه پهلوی است
پهلوی یا فارسی میانه به زبان رسمی مردم ایران در دوره ساسانی گفته میشود
زبان مذکور نیای فارسی امروزیست و شباهت ها و همسانی های بسیاری با آن دارد
به چند نمونه از کاربرد های واژه مذکور میپردازیم
کون مرز همجنس گرا در زبان پهلوی که وارد فارسی امروزی هم شده
جهمرز روسپی باره
این واژه پهلوی است
پهلوی یا فارسی میانه به زبان رسمی مردم ایران در دوره ساسانی گفته میشود
زبان مذکور نیای فارسی امروزیست و شباهت ها و همسانی های بسیاری با آن دارد
به چند نمونه از کاربرد های واژه مذکور میپردازیم
کون مرز همجنس گرا در زبان پهلوی که وارد فارسی امروزی هم شده
جهمرز روسپی باره
کلمات دیگر: