کین توزی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
انتقام کشی .
فرهنگ معین
(حامص . ) دشمنی ، انتقام جویی .
لغت نامه دهخدا
کین توزی. ( حامص مرکب ) انتقام کشی. ( فرهنگ فارسی معین ). انتقامجویی :
بر اولیا و بر اعدای خود به لطف و به عنف
به مهربانی معروفی و به کین توزی.
رای تو به کین توزی دارد سر جانسوزی
چون نیست لبت روزی هم رای تو اولیتر.
بر اولیا و بر اعدای خود به لطف و به عنف
به مهربانی معروفی و به کین توزی.
سوزنی.
رجوع به کین توز شود. || جفاکاری. ستمگری. بی لطفی. نامهربانی. خصومت ورزی : رای تو به کین توزی دارد سر جانسوزی
چون نیست لبت روزی هم رای تو اولیتر.
خاقانی.
کلمات دیگر: