(قَ تَ ) [ ع . ابوقَتَب ] ( اِ. ) ۱ - پدرپالان ، پالان دار. ۲ - کنایه از: مردم احمق و نادان .
بوقتب
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
بوقتب. [ ق َ ت َ ] ( ع اِ مرکب ) کنایه از مردم دنیاپرست و بد و احمق :
طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین
گوش چون دادی به گفت بوقماش و بوقتب.
طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین
گوش چون دادی به گفت بوقماش و بوقتب.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 27 ).
رجوع به ابوقتب شود.کلمات دیگر: