barm
بوزه
فارسی به انگلیسی
yeast
فرهنگ فارسی
( اسم ) تن. درخت .
فرهنگ معین
(زِ ) ( اِ. ) شرابی که از آرد برنج و ارزن و جو تهیه کنند.
لغت نامه دهخدا
بوزه. [ زَ / زِ ] ( اِ ) شرابی باشد که از آرد برنج و ارزن و جو سازند و در ماوراءالنهر و هندوستان بسیار خورند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شراب برنج. ( رشیدی ). اسم مرز است که بعربی فقاع نامند. ( فهرست مخزن الادویه ) :
چنان باشد سخن در جان جاهل
چو درریزی به خم بوزه ارزن.
کز آن معزول گشت افیون و بنگ و بوزه و شیره.
چو بوزه کف خویش ساید بهم.
چنان باشد سخن در جان جاهل
چو درریزی به خم بوزه ارزن.
ناصرخسرو.
ز نور عقل کل عقلم چنان تنگ آمد و خیره کز آن معزول گشت افیون و بنگ و بوزه و شیره.
مولوی ( از آنندراج ).
گر از بوزه خانه رسد بوزه کم چو بوزه کف خویش ساید بهم.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
|| تنه درخت. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ). تنه درخت که نرد نیز گویند. ( رشیدی ) ( جهانگیری ). رجوع به بوز شود.فرهنگ عمید
شرابی که از برنج، ارزن، یا جو تهیه می شود: ز دونان چون طمع داری کرم های جوانمردان / خرد داند که در عشرت شرابی ناید از بوزه (ابن یمین: مجمع الفرس: بوزه ).
دانشنامه عمومی
مختصات: ۳۶°۴۸′۲۱″شمالی ۴۵°۵۲′۳۳″شرقی / ۳۶٫۸۰۵۸°شمالی ۴۵٫۸۷۵۷۹°شرقی / 36.8058; 45.87579
بوزه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مهاباد در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان آختاچی غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷۷ نفر (۳۰خانوار) بوده است.
بوزه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مهاباد در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان آختاچی غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷۷ نفر (۳۰خانوار) بوده است.
wiki: بوزه
جدول کلمات
ابجو
کلمات دیگر: