( مصدر ) ۱ - پوشیده شدن . ۲ - ناتوان شدن بسخن گفتن عاجز شدن در سخن . ۳ - خاموش گشتن از پاسخ سایل . ۴ - بسته و مبهم شدن کلام .
استعجام
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - پوشیده شدن . ۲ - ناتوان شدن به سخن گفتن ، عاجز شدن در سخن . ۳ - خاموش گشتن از پاسخ سایل ۴ - بسته و مبهم شدم کلام .
لغت نامه دهخدا
استعجام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بسته شدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). ناتوان شدن بسخن گفتن. عاجز شدن در سخن. بسته گردیدن بر کسی سخن و ناتوانی از فصیح گفتن : استعجم علیه الکلام. || خاموش گشتن از پاسخ سائل : استعجم عن جواب السائل. || قادر نشدن بر قرائت جهت غلبه خواب.( منتهی الارب ). || بسته و مبهم شدن کلام.
فرهنگ عمید
۱. عاجز شدن در سخن، ناتوان شدن در سخن گفتن.
۲. فروماندن در پاسخ دادن به پرسش کسی.
۲. فروماندن در پاسخ دادن به پرسش کسی.
کلمات دیگر: