( صفت ) ۱-مستور روی پوشیده . ۲- مخفی نهان . ۳- مبهم .
پوشیده چهر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پوشیده چهر. [ دَ / دِ چ ِ ] ( ص مرکب ) مستور. روی پوشیده. || مخفی. نهان. مبهم :
بدل گفتم این راز پوشیده چهر
نبیند مگر جان بوزرجمهر.
بدل گفتم این راز پوشیده چهر
نبیند مگر جان بوزرجمهر.
فردوسی.
فرهنگ عمید
روپوشیده، روپنهان کرده، نقاب دار، مستور، پوشیده رخ، پوشیده روی.
کلمات دیگر: