بسیارپرولبریز، پر آب ومواج
( صفت ) ۱ - پر و لبریز . ۲ - پر آب و مواج : دریای زخار .
ذخیره کننده دریای مالامال که آب از ساحلش بگذرد
( صفت ) ۱ - پر و لبریز . ۲ - پر آب و مواج : دریای زخار .
ذخیره کننده دریای مالامال که آب از ساحلش بگذرد
زخار. [ زَ ] (نف مرکب ) نعره زننده و شور و بانگ کننده ، چه لفظ زخ در فارسی بمعنی شور و بانگ آمده است پس در این صورت زخار کلمه ای است مرکب از لفظ زخ و کلمه ٔ «َار». (از غیاث اللغات از مؤید الفضلاء) (آنندراج ).
خاقانی .
زخار. [ زِ ] (ع مص ) مزاخرة. مفاخره . رجوع به مزاخره و زخر شود. || (ص )ذخیره کننده . (دهار). رجوع به دزی ج 1 ص 580 شود.