برابر پارسی : آفرین، زهی
براو
برابر پارسی : آفرین، زهی
فرهنگ اسم ها
اسم: براو (پسر) (کردی)
معنی: زمینی کة بوسیله چشمة یا رودخانه آبیاری شود ( نگارش کردی
معنی: زمینی کة بوسیله چشمة یا رودخانه آبیاری شود ( نگارش کردی
فرهنگ فارسی
علیه کسی به زیان کسی .
لغت نامه دهخدا
براو. [ ب َ ] ( اِ ) طایفه سرگین کش و کناس. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). طایفه ای را گویند از جنس کناس و سرگین کش. ( برهان ). ج ، براوان : ملک را بدست گرفت و حرام نمکی بسیار کرد و او را براوان شبانه کشتند.، بر او. [ ب َ ] ( حرف اضافه + ضمیر ) ( از: بر + او ) علیه کسی. به زیان کسی. ضد او.
براو. [ ب َ ] (اِ) طایفه ٔ سرگین کش و کناس . (انجمن آرا) (آنندراج ). طایفه ای را گویند از جنس کناس و سرگین کش . (برهان ). ج ، براوان : ملک را بدست گرفت و حرام نمکی بسیار کرد و او را براوان شبانه کشتند.
پیشنهاد کاربران
نزبال
کلمات دیگر: