پوست . فاقئائ
فقاه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فقاه . [ ف َ ] (ع اِمص ) دانائی . (غیاث از شرح نصاب ).
فقاه. [ ف َ ] ( ع اِمص ) دانائی. ( غیاث از شرح نصاب ).
فقاه. [ ف ِ ] ( ع مص ) با یکدیگر بحث کردن در علم فقه. ( آنندراج ).
فقاه. [ ف ِ ] ( ع مص ) با یکدیگر بحث کردن در علم فقه. ( آنندراج ).
فقاه . [ ف ِ ] (ع مص ) با یکدیگر بحث کردن در علم فقه . (آنندراج ).
کلمات دیگر: