درکردن (گلوله وغيره) , رها کردن (از کمان وغيره) , پرتاب کردن , زدن , گلوله زدن , رها شدن , امپول زدن , فيلمبرداري کردن , عکسبرداري کردن , درد کردن , سوزش داشتن , جوانه زدن , انشعاب , رويش انشعابي , رويش شاخه , درد , حرکت تند وچابک , رگه معدن
نبته
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
( نبتة ) نبتة. [ ن َ ب َ ت َ ] ( ع اِ ) نوع روییدن گیاه و هیأت روئیدن. ( ناظم الاطباء ). شکل النبات و حاله التی ینبت علیها. ( معجم متن اللغة ). شکل و طرز روئیدن گیاه.
نبتة. [ ن َ ت َ ] ( ع اِ ) واحد نبت است. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). رجوع به نبت شود.
نبتة. [ ن َ ت َ ] ( ع اِ ) واحد نبت است. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). رجوع به نبت شود.
نبتة. [ ن َ ب َ ت َ ] (ع اِ) نوع روییدن گیاه و هیأت روئیدن . (ناظم الاطباء). شکل النبات و حاله التی ینبت علیها. (معجم متن اللغة). شکل و طرز روئیدن گیاه .
نبتة. [ ن َ ت َ ] (ع اِ) واحد نبت است . (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نبت شود.
کلمات دیگر: