کلمه جو
صفحه اصلی

کربله

لغت نامه دهخدا

( کربلة ) کربلة. [ ک َ ب َ ل َ ] ( ع اِمص ) سستی پای. ( منتهی الارب ). سستی در پایها. ( از اقرب الموارد ). سستی در پایها در حین رفتار که گویا در گل راه می رود. ( ناظم الاطباء ).

کربلة. [ ک َ ب َ ل َ ] ( ع مص ) به گل رفتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). در گل راه رفتن. ( ناظم الاطباء ). || به آب درآمدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || آمیختن و پاکیزه کردن گندم را و بر باد کردن آن را. ( از اقرب الموارد ). پاک وپاکیزه کردن گندم را چون غربال کردن ، کقوله قد غُربِلَت و کُربِلَت من القصل. || آمیختن چیزی را به چیزی. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کربلة. [ ک َ ب َ ل َ ] (ع اِمص ) سستی پای . (منتهی الارب ). سستی در پایها. (از اقرب الموارد). سستی در پایها در حین رفتار که گویا در گل راه می رود. (ناظم الاطباء).


کربلة. [ ک َ ب َ ل َ ] (ع مص ) به گل رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در گل راه رفتن . (ناظم الاطباء). || به آب درآمدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || آمیختن و پاکیزه کردن گندم را و بر باد کردن آن را. (از اقرب الموارد). پاک وپاکیزه کردن گندم را چون غربال کردن ، کقوله قد غُربِلَت و کُربِلَت من القصل . || آمیختن چیزی را به چیزی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: