کلمه جو
صفحه اصلی

قسیمه

عربی به فارسی

کوپن


لغت نامه دهخدا

( قسیمة ) قسیمة. [ ق َ م َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث قسیم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قسیم شود. || طبله عطار. ( منتهی الارب ). جونة العطار. ( اقرب الموارد ). بوی دان. عطردان. ( مهذب الاسماء ). نافه مشک. ( غیاث از نصاب ). || بازار. ( منتهی الارب ). سوق. ( اقرب الموارد ).

قسیمة. [ ق َ م َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث قسیم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قسیم شود. || طبله ٔ عطار. (منتهی الارب ). جونة العطار. (اقرب الموارد). بوی دان . عطردان . (مهذب الاسماء). نافه ٔ مشک . (غیاث از نصاب ). || بازار. (منتهی الارب ). سوق . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: