سخت و دراز الطوی من الرجال
قسیب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قسیب. [ ق َ ] ( ع اِ ) روانی آب که با آواز باشد. ( منتهی الارب ). بانگ آب. ( مهذب الاسماء ). جری الماء مع صوت. گوئی : سمعت قسیب الماء و خریره. ( اقرب الموارد ).
قسیب. [ ق ِس ْ ی َب ب ] ( ع ص ) سخت و دراز.( منتهی الارب ). الطویل من الرجال. ( اقرب الموارد ).
قسیب. [ ق ِس ْ ی َب ب ] ( ع ص ) سخت و دراز.( منتهی الارب ). الطویل من الرجال. ( اقرب الموارد ).
قسیب . [ ق َ ] (ع اِ) روانی آب که با آواز باشد. (منتهی الارب ). بانگ آب . (مهذب الاسماء). جری الماء مع صوت . گوئی : سمعت قسیب الماء و خریره . (اقرب الموارد).
قسیب . [ ق ِس ْ ی َب ب ] (ع ص ) سخت و دراز.(منتهی الارب ). الطویل من الرجال . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: