نبث. [ ن َ ب َ ] ( ع اِ ) نشان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اثر. ( معجم متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || جای پا. رد پا. اثر الحفر. ( معجم متن اللغة ): مارأیت منه عیناً و نبثاً؛ مارأیت له عیناً و لا اثراً. ( اقرب الموارد ). ج ، انباث. || خشم و قهر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَبْث شود.
نبث
لغت نامه دهخدا
نبث. [ ن َ ب َ ] ( ع اِ ) نشان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اثر. ( معجم متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || جای پا. رد پا. اثر الحفر. ( معجم متن اللغة ): مارأیت منه عیناً و نبثاً؛ مارأیت له عیناً و لا اثراً. ( اقرب الموارد ). ج ، انباث. || خشم و قهر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَبْث شود.
نبث . [ ن َ ] (ع مص ) کاویدن زمین به دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حفر و نبش کردن با دست . (از معجم متن اللغة). || کاویدن و برآوردن خاک از چاه . (از اقرب الموارد). کندن چاه و برآوردن خاک آن . (از المنجد). || بیرون آوردن خاک از چاه و غیر آن . (از المنجد): نبث التراب ؛ خارج کرد آن را از نهر یا از چاه . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). چاه پاک کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || واکردن چیزی پنهان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از المنجد). || جستجو. تجسس : نبث عن الامر؛ بحث . (معجم متن اللغة). بحث عنه ، و هو مستعار من نبث البئر. (اقرب الموارد). گویند: فلان ینبث عن عیوب الناس ؛ یظهرها؛ برملا می کند آن را. (از المنجد). || خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غضب کردن . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || تره برکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
نبث . [ ن َ ب َ ] (ع اِ) نشان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اثر. (معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || جای پا. رد پا. اثر الحفر. (معجم متن اللغة): مارأیت منه عیناً و نبثاً؛ مارأیت له عیناً و لا اثراً. (اقرب الموارد). ج ، انباث . || خشم و قهر. (ناظم الاطباء). رجوع به نَبْث شود.