کلمه جو
صفحه اصلی

نبعه

لغت نامه دهخدا

( نبعة ) نبعة. [ ن َ ع َ ] ( ع اِ ) چوبی و پاره ای از نبع. ( از منتهی الارب ). واحد نبع. یک درخت نبع. ( ناظم الاطباء ). واحد نبع است ، درختی که از آن کمان سازند. ( از معجم البلدان ). || چوب کمان. چوب خدنگ. ( فرهنگ خطی ). || در مورد کمان نیز استعمال شود. ( از المنجد ). کمان. || هو من نبعة کریمة؛ ازخاندان کریم است. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

نبعة. [ ن َ ع َ ] ( اِخ ) جائی است در عرفات. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ). نبعة و نبیعة،دو موضع یا دو کوه است در عرفات. ( معجم البلدان ).

نبعة. [ ن َ ع َ ] ( اِخ ) بلدی است در عمان. ( معجم متن اللغة ) ( از معجم البلدان ).

نبعة. [ ن َ ع َ ] (اِخ ) بلدی است در عمان . (معجم متن اللغة) (از معجم البلدان ).


نبعة. [ ن َ ع َ ] (اِخ ) جائی است در عرفات . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). نبعة و نبیعة،دو موضع یا دو کوه است در عرفات . (معجم البلدان ).


نبعة. [ ن َ ع َ ] (ع اِ) چوبی و پاره ای از نبع. (از منتهی الارب ). واحد نبع. یک درخت نبع. (ناظم الاطباء). واحد نبع است ، درختی که از آن کمان سازند. (از معجم البلدان ). || چوب کمان . چوب خدنگ . (فرهنگ خطی ). || در مورد کمان نیز استعمال شود. (از المنجد). کمان . || هو من نبعة کریمة؛ ازخاندان کریم است . (از اقرب الموارد) (از المنجد).



کلمات دیگر: